، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 5 روز سن داره

ardeshir pesare gol e man va babash

٨ ماهگي

شير كوچولوي مامان ، انقدر شيطون شدي كه من اصلا وقت نميكنم بيام و واست بنويسم، عشق مامان رفتيم زكتر شما قدت ٧٨ سانت بود و ٩٢٠٠ وزنت بود عشقم ماشالا دكتر هيلي هم راضي بود ازت ، پسر گلم از شيطونيات بگم كه در عرض يك دقيقه از اين سر خونه قل ميخوري تا اون سر خونه، سوار روروعكت ميشي و بدو بدو ميكني هرجا من ميرم دنبالم مياي تو اشپزخانه ميري و كشوهاي كابينتارو ميكشي خلاصه كه تمام مدت در حال شيطوني هستي، الان دو هفته اي ميشه كه اومديم ايران اين دفعه يه سه ماهي باهم ميمونيم چون ميامي هوا خيلي گرمه، خيلي لوس شدي و خودتو حسابي لوس ميكني و ناز ميكني، تحمل گشنگي نداري و يك لحظه دير بشه جيغ ميزني، عشق من باباتي دوست دارم شير كوچولوي من
22 ارديبهشت 1393

اردشير گل من

پسر قشنگم منو ببخش خيلي وقته كه واست ننوشتم ، مامان و سيما و بابا امير خلاصه بعد از كلي انتظار اومدن پيش ما، واست بگم كه اولش كه ديديشون انگار واست خيلي جالب و عجيب بود، قربونت بشم انقدر شيرين شدي كه ادم دلش نمياد يه لحظه ازت دل بكنه، كلي رفتيم گردش با مامان سيما و بابا امير باهم رفتيم ديزني ورد بعضي جاهاش واست جالب بود اما در كل زياد متوجه نميشدي اخه هنوز خيلي كوچولويي مرد كوچك من، بابا امير تمام مدت باهات بازي ميكرد و توهم حسابي دلبري ميكردي، هروز صبح ميرفتيم و بيدارشون ميكردي و تن تن ميخنديدي ، امروز مامان سيما و بابا امير برگشتن ايران تقريبا ٥٠ روز پيش ما بودن و از اونجا كه شما هروز بيرون بودي و همه باهات بازي ميكردن ، كلي لوس شدي الان س...
22 ارديبهشت 1393
1